معلم بندری

به نام خدا

سلام

من، هاشم شاکری، متولد بندرعباس. دبیر آموزش و پرورش ، دانشجو ، متاهل ، دارای فرزندانی زیاد ! که با بسیاری از آنها دوستم امّا از همه ی آنها خبر ندارم. گاهی پیش می آید که مرا در خیابان می بینند و اظهار لطف میکنند. من همه ی آنها را به جا نمی آورم. هر چند که خیلی تلاش کنم! به قول یکی از دوستان، همین که اسم فامیلی ام را همراه با "آقا" میگویند، می فهمم که درست می گوید . . . حتی گاهی ممکن است در حالی که حالا قد و هیکلش از من بزرگتر هم باشد؛ هنگام شروع صحبت ناخودآگاه دستش را به نشانه ی اجازه گرفتن! کمی بالا ببرد!

موقع صحبت کردنش، برقی را در چشمانش می بینم، با لبخندی شیرین بر گوشه ی لبش! که معلوم است که در هجمه ی این هیاهوهای زندگی بزرگسالی، به یکباره دریچه ای از خاطرات نوجوانی اش که شاید فراموش کرده بوده ، دیدن من ، کلیدی برای باز شدن آن دریچه شده ، و عبور آن خاطرات شیرین یا تلخ یا پر استرس و اضطراب و هیجان نوجوانی، از صفحه ی ذهنش می گذرد و آن برق را بر چشمان و آن لبخند را بر لبش می نشاند. و موقعی که از هم جدا می شویم، هنوز همان لبخند را بر لب دارد. . . البته کمی را هم به من داده است. . .
برای بیان نظرات ، دیدگاه ها ، تجربیات و خاطراتم . . . و برای اینکه بتوانم مطالب و مواردی را که در نظر داشتم بین دانش آموزان و همکاران و دوستانم به اشتراک بگذارم، این صفحه را راه اندازی کرده ام.